صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
شاید این آخرین مطلبی باشه که منتشر میکنم...
شاید آینده ای دور دیگر مطلبی را نگزارم..
از اینکه به وبم اومدید ممنونم...
تا مطالب جدید خدانگهدار...
از شما میخوام باز هم به وبم بیایید و من را با نظراتتون خوش حال کنید...
خدانگهدار...
❧❧ زهرا نویسنده وبلاگ ❧❧
کاش یه قانونی تصویب میکردن که اگه مهمونی بیشتر از 3 ساعت موند
بشه زنگ زد پلیس بیان جمعشون کنن :|
والا دهن عادمو سرویس میکنن :|
نمیدونم چه حکمتیه دقیقا وختایی که یه نگاهم به جزوه م نمیندازم
درست همون روز استاد اولین نفر از من سوال میپرسه :|
ﺍﻧﻘﺪ ﺑﺪﻡ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﺯ ﻋاﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ جذاب ﺗﺮﻥ!
ﺍﯾﺸﺎﻟﻠﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ ﺧﯿﺮ ﻧﺒﯿﻨﻦ :|
.
يكي از لوازم تحريراي لوكس زمان ما از اين پاككن هايي بود كه يه سرش پاك ميكرد اون يكي سرش جاروووو !!
حكم تبلت الآن رو داشت!
.
ما ازهمون بچگی بازیچه ی دست نویسندگان شدیم
!وگرنه کدام روباهی احمقی پنیر میخوره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
من بالاخره یه وسیله نایلون جدا کن از لواشک اختراع میکنم
تو جشنواره خوارزمی ارایه میدم
.
من هروقت زمین میخورم به جای اینکه ببینم کجام داغون شده،
فقط نگا میکنم دورم کسی نباشه !
بعد میام خونه میبینم عه دستم قطع شده :)))))))
.
تا مطالب جدید تر و زیباتر و تا بعد که معلوم نیست کی هست خدانگه دار....
ممنونم بازم به وبم بیاین.....
دم از بازی حکـــــــم میزنی ... !
دم از حکــم دل میزنی
پس به زبان " قمــــــــــار " برایت میگویم !
... قمـــار زندگی را به کسی باختم که " تک " " دل " را با " خشـــت " برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
... باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد
خداحافظ منتظر نظراتتون هستم...
zahra is your friend❧❧❧❧❧❧
ایـטּ روزها غرق سـڪوتم...
سـڪوتے برگرفتـﮧ از تنهایے...
سـڪوتے ڪـﮧ בر پشت فریاבهاے بے صـבایم است
בلگیرم از פֿـوבم ، از سـڪوتے ڪـﮧ نمیشڪنـב...
از لبانے ڪـﮧ نمے פֿـنـבنـב ، و از چشمانے ڪـﮧ بے روح شـבه انـב...
ایـטּ روزها آسماלּ פֿـاڪسترے است...
باید مغرور بود،
دور از دسترس
باید مبهم بود و سرسنگیـن!
خاکـﮯ کـه باشـﮯ آسفالتت مـیکنند
و از رویت رد مـیشوند..
ϰ-†нêmê§ |